پنجشنبه, ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

خانه کشاورز؛ وضع موجود، وضع مطلوب!

 

ansar

خانه کشاورز با برگزاری کنگره ای بی رونق در سکوت و خاموشی بدون هیچ ناظر بیرونی و حتی یک خبرنگار البته برای حل یک مشکل اساسنامه ای در اولین روز تیر ماه جاری و بعد از آن دیگر هیچ! قبل از برگزاری این کنگره خاموش که شاید الزام قانونی برای ادامه فعالیت و بقا بود خانه کشاورز انگار که وجود نداشت!

دیری است سکوتی توام با رضایت نسبت به آنچه در صحنه عمومی کشاورزی مملکت می گذرد بر مجموعه فعالیت های این تشکل مردم نهاد، سایه افکنده است آن هم بر تشکلی پرشور و فعال که زمانی آن را حزب خانه کشاورز می گفتند و با اینکه تنها تشکل سراسری غیر دولتی در عرصه کشاورزی به شمار می رفت و می رود؛ مدت هاست نه حرفی برای گفتن دارد، نه طرحی برای بهبود وضع کشاورزی کشور و نه بیانیه یا اطلاعیه ای در مورد انبوه رخدادهای خوب یا بد کشاورزی انتشار میدهد؛ حتی در مورد کنگره اخیر اگر واقعا کنگره بوده باشد هم نگفت چرا تشکیل شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه مورد یا مصداقی به متن اساسنامه اضافه شد؟ به عبارت ساده گویا اگر دنیا را آب ببرد خانه کشاورز را خواب برده است؛ خوابی ناخواسته و شاید هم خود به خواب زدنی اجتناب ناپذیر! پرسش اصلی این است: چه اتفاقی برای این تشکل سراسری پرنفوذ و با قدرت رخ داده است که این تشکیلات پر تحرک سال های دهه 80 از سال 1392 به تدریج در مسیر سکوت و به نوعی تایید وضع موجود قرار گرفت؟ آیا آنچه خانه کشاورز کنونی است ناشی از وضعیت انحصاری و بدون رقیب این تشکل است؟

آیا براساس نظر رُبرت میخلز در کتاب جامعه شناسی احزاب سیاسی ، رهبران ثابت و تغییر ناپذیرند و به نوعی اولیگارشی قدرتمند در درون این تشکل مردمی تبدیل شده اند که خود را ثابت و تغییرناپذیر می داند پس نیازی نمی بینند که نظر جامعه کشاورزی و اعضای خود را جلب کنند؟ آیا حضور دبیر کل آن در دولت یازدهم و دوازدهم و در راس سازمان حفاظت محیط زیست کشور و به عنوان مشاور ریاست جمهوری و همچنین تنی چند دیگر از شخصیت های موثر آن در هیات دولت موجب شدهاین خانه اکنون کمترین موضع، اظهار نظر و فعالیت و حضور را داردو حتی در حد انجام یک گفتگوی مطبوعاتی و برای ثبت در تاریخ، کاری انجام نمی دهد؟خانه کشاورزی که در دولت نهم و دهم تقریبا در مورد تمامی موضوعات کوچک و بزرگ کشاورزی و و مسائل مرتبط با آن اظهارنظر می کرد و در عمل نیزمی کوشید بهبودی، تغییر و اصلاح ایجاد کند، بالای سر آب مملکت بود و برای صحت و سقم بسیاری از تصمیمات و موضوعات اجرائی و قانونی و لوایح، مطالعه و تحقیق انجام می داد و مسائل را چه از طریق مجلس و چه شورای تشخیص مصلحت نظام و رسانه ها پیگیری و حقوق حقه کشاورزان و کشاورزی مملکت را مطالبه می کرد، بعد از سال 1392 و کنگره باشکوهی که با حضور رئیس جمهور برگزار نمود حتی در حد یک نهاد دولتی و پیوست آن نیز درباره مسائل کشاورزی و سرنوشت کشاورزان از خود واکنشی نشان نداده وآشکارا حساسیت خود را از دست داده است!

میتوان چنین برداشت کرد که سرنوشت ناگزیر هر تشکل مردمی اگر تا آنجا به دولت نزدیک شود که در آن مُستحیل گردد همین است ، به ویژه، با دعوت سخنگوی دوره اول کمیسیون کشاورزی مجلس دهم شاید پنداشتند که ما به دولت دسترسی داریم و با حضور سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس دهم در شوای مرکزی می توانیم بخشی از مجلس را نیز داشته باشیم، پس هرچه بخواهیم را می توانیم از این طریق پیش ببریم و نیاز چندانی به فرهنگ سازی، اطلاع رسانی، جلب افکار عمومی و مجموعه ای از این شاخص ها که ضریب دموکراتیک و مردمی بودن یک تشکل را حفظ می کند و تحکیم می بخشد نیست.

بلایی که در طول تاریخ و حتی در جوامع دموکراتیک برسر جنبش های اجتماعی، احزاب مردمی و ساختارهای سازمان یافته سیاسی می آید و کم کم به جای کار مردمی گسترده، تبدیل به لابی هایی از جنس قدرت می شوند و ماهیت و ساختار مردم گرایانه خود را از دست می دهند.

خانه کشاورز حتی طی 6 سال و چندماه بعد از کنگره سال 92 نتوانست صدای رسای بعضی از مطبوعات تخصصی هم سو که بحث های ساختاری کشاورزی کشور را در تند پیچ های حساس تصمیم گیری ها به میان می آورند، تقویت کند یا لااقل به شکلی گسترده تر انعکاس بدهد و در مقابل مساعی فرهنگ سازی آنها که بعضا" به تحلیل بحرانها می پرداختند و راهکار ارائه می دادند یا قوانینی نه چندان مطلوب یا در آستانه تصویب مجلس را بی ملاحظه و به دفاع از کشاورزان و کشاورزی کشور مورد نقد قرار می دادند ، از آنان حمایت کند زیرا ترجیح دادند طی این همه سال پشت سردولت خود را پنهان کنند و آنچه راکه گفته می شود و شنیده اند اصلا به روی خود نیاورند.

بنابراین در شرایطی که پارادایم کشاورزی جهان دگرگون و وارد عرصه نوینی از تولید و بازرگانی شده است،کشاورزی کشور ما در مجموعه ای از فعال نمایی ها، دویدنها، افتتاح ها و بازدیدهای دولتی در سطوح مختلف و مسائلی از این دستکه معمولا" برای انتخابات های ریاست جمهوری مناسب هستند خلاصه شد.

خانه کشاورزی که بر هویت، اقتدار، استقلال و شخصیت کارشناسان و مدیران استانی برای تطبیق سیاست های کلی کشاورزی بر شرایط اقلیم و ویژگی های منطقه ای تاکید داشت و مخالف جدی پویولیسم، جمع آوری عرض حال و نامه نویسی کشاورزان به بالاترین مقام اجرائی کشور بود و تاکید بسیار داشت که مدیریت منطقه ای و استقلال مدیران و در عین حال پاسخگویی آنان می تواند کشاورزی کشور را دگرگون سازد؛ همچون بقیه تماشاگران، مقهور این سرکشی ها شد یا سکوت کرد و به دفاع از کشاورزی ساختارگرا به جای عمل گرا نپرداخت؛ گرچه به خوبی می دانست در این عرصه چه می گذرد.

از سوی دیگر دفاتر کم و بیش خانه کشاورز یا تعطیل شده اند یا بی رونق و در جایگاه عدم پاسخگویی برای رفع تکلیف یا احوالپرسی و دیدو بازدید هر از چند ماهی پشت میزهای خاک گرفته می نشینند و در واقع به صورت یک محفل عمل می کنند. حتی در بسیاری از این دفاتر یک تلفن چی برای پاسخ به یک سوال کوچک وجود ندارد .

شورای مرکزی این نهاد مسلما پاسخگوی این مسائل نیست ولی به نظر می رسد تصمیم گیرندگان این تشکل مردم نهاد که با سالها مرارت و پیگیری و عبور از دالانهای تنگ و تاریک وزارت کشور موفق به اخذ مجوز از ماده 10 کمیسیون احزاب شدند به این دیدگاه رسیده اند که وقتی دولت وظایف خود را تمام و کمال و به خوبی انجام می دهد دیگر نیازی به مطالبه گری خانه کشاورز برای طرح منتقدانه مسائل کشاورزی کشور در میان نیست! آیا امکان دسترسی خانه کشاورز به دولت و نهادهای فرادست تا آنجاست که دیگر به صدای بلند دکتر بیابانی قائم مقام دبیرکل خانه کشاورز به دفاع از حقوق کشاورزان و کشاورزی مملکت نیازی نیست؟

آیا تشکیلات این تشکل سراسری دچار نوعی اولیگارشی رهبران شده است که احتیاجی به جلب نظر و رضایت اعضای خود ندارد و قدرت رو به ضعف نهاده آن در حد مراوده با مجلس و دولت برای بعضی بده بستان های سیاسی کفایت می کند؟

آیا مرعوب شدن در میان جناح های تقابل جو با دولت تا آن اندازه است که خانه کشاورز، مصلحت گرایانه می اندیشد دولت به اشکال مختلف با مطالبات منطقی و غیرمنطقی جناحهای مخالف مدعی مواجه هست که دیگر نیازی نیست خانه کشاورز هم با طرح خواسته کشاورزان باری بر بار گران دولت بیفزاید، پس سکوت بهتر است تا سخن گفتن؟

آیا خانه کشاورز که زنده و پویا بودن خود را در قالب یک تشکل مطالبه محور برای تحکیم منافع ملی و امنیت غذایی و تاثیرگذاری بر سیاستهای کلان کشاورزی اعم از تولید داخل یا واردات منطقی برای حفظ منابع پایه آب و خاک و محیط زیست جستجو می کرد، دچار نوعی تشتّت آرا و دگرگونی دیدگاه شده است که این دیدگاه را فرساینده و کاهنده برای حفظ و بقا کشاورزی پیشرو ارزیابی می کند و از آنان دست کشیده است و با سیاست "هرچه بادا باد" بر فضای رخوت آمیز بی نظری و بی عملی یله داده است تا مگر در آینده ای نه چندان دور دولت مطلوب کنونی به پایان کارش برسد و آنگاه در قالب یک فعالیت سیاسی همچون سال 1388 و 1392 کشاورزان را به عرصه کارزار انتخابات ریاست جمهوری در سال 1399 بکشاند ، آیا با این دوران رخوت و عدم موضع گیری های آزار دهنده جاذبه ای برای طیف وسیعی از مرغداران آسیب دیده ، گاوداران و بسیاری از کشاورزان که صدای خانه کشاورز را در کنار صدای بی رمق خود در بحرانهای متعدد نشنیده اند؛ این تشکل را در سمت گیری سیاسی اش نسبت به این یا آن کاندیدای ریاست جمهوری حمایت خواهندکرد؟

به هرحال این خانه کشاورز آن خانه کشاورزی نیست که به محض طرح لوایح ، طرح ها و پیش نویس قوانین قبل از اینکه وارد صحن علنی مجلس شوند با نظرخواهی از کشاورزان تلاش می کرد منافع آنان را در کنار منافع ملی مجدانه دنبال نماید، هرگز از کنار یک رخداد مهم یا تصمیمی که مرتبط با مصالح کشاورزان و کشاورزی مملکت بود به راحتی نمی گذشت، این که چه اتفاقی افتاده است که خانه کشاورز را اینگونه می بینم؟ علل و عوامل وضعیت کنونی خانه کشاورز گرچه در مواردی به آن اشاره کردیم سرفصل بحث تحلیلی دیگری است که ناظر است به روند این فرآیند و فراز و فرود آن از سال 1388 تاکنون که در فرصت مغتنمی به آن خواهیم پرداخت.

گفتنی است نگارنده این سطور همچنان به دوستی و الفت میان خود با بسیاری از رهبران ارشد این تشکل پایبند است اما وظیفه فعالیت مطبوعاتی مستقلانه و بی طرفانه در ذات کار فرهنگ سازی و اطلاع رسانی نهفته است و گریزی از آن نیست ؛ این نوع نقد از سکوت در مقابل آنچه دیده می شود که در میان افکار عمومی کشاورزان به میان آمده است مفیدتر است، گفتن در این موارد بهتر از نگفتن است حتی اگر در کوتاه مدت کدورت حاصل شود.  

منصور انصاری

98.4.11

 

 

 

  

 

 

33561927783576807403

  

تمامی حقوق مادی معنوی سایت محفوظ است .