جمعه, ۱۰ فروردین ۱۴۰۳

«گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»!

 

قصد ندارم جامعه مخاطب در سطح کشور، استان ها و پایین تر از آن، یک شهر، روستا، قوم و قبیله، ایل و طایفه، تیره و رده یا یک جمع کوچک فامیلی و در شکل دیگر، یک صنف ده نفره و نصفی از میان برگزیدگان مطبوعات که الزاما خود باید هادی و راهبر جامعه باشند را به یاد داستان «عقاب» در شعر ناصر خسرو قبادیانی قرن پنجم بیاندازم. عقابی که از سر سنگ برخاست، اوج گرفت، بر راستی بال نظر کرد و گفت: امروز همه مُلک جهان زیر پَر ماست» و ناگاه، در نزدیکی ابرها، تیری جگردوز بر بالش نشست که بر خاک افتاد و چون ماهی درغلتید. نگاهی به زیر بال خود افکند، تیر خدنگ را یافت و گفت: این که از جنس آهن و چوب است، این تند پریدن و به آسمان جهیدن و مرا به خاک انداختن از کجا بود؟ ناصر خسرو قبادیانی، شاعر و عارف ژرف اندیش می گوید: چون نیک نگه کرد و پر خویش بَرو دید، «گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست»! وانگاه که عقاب، نمونه پر خود را در ته پیکان دید دریافت حکایت از چه قرار بوده!

در واقع، اگر به مناقشه در این تمثیل نپردازیم، ناصر خسرو و عقاب تیر خورده اش در حدود 900 سال پیش همان دریغی را دارند که ما هم اکنون در یک جامعه مدرن قرن بیست و یکمی و در عصر حیرت آور قدرت دیجیتالی داریم! غمازی، سعایت، بدگویی و بدخواهی همچون تیر زهرآگین شعر کهن ما، حکایت غم انگیزی است که از آن زمان تاکنون پابرجاست و همچنان بازدارنده و سرنگون کننده، از خود ما بر ماست!

اصولا جوامع کشورهای جهان سوم در سطح ملی - تا چه رسد به یک صنف کوچک مطبوعاتی- همیشه از بیداد این پَر خودی در ته پیکان سلطه جویان و جاه طلبانِ راست کمان، رنج برده است و به واقع، شیوه اختلاف بیانداز و حکومت کن را انگلیسی ها باب نکردند، بلکه این پدیده در کشورهای جهان سوم از جمله کشور در حال توسعه ما بوده، هست و خواهد بود، انگلیسی ها فقط آن را کشف و برای سلطه به کار گرفتند، اما ما، برای رفع حسادت ها و بخل های ناخواسته درونی و منافع اندک، تا سهم بیشتری از یک وجیزه ناقابل کسب کنیم.

این پدیده تاریخی اجتماعی را گفتیم اندر باب حکمی از سوی بخشی از رده های دوم و سوم وزارتخانه که بعد از 40 و اندی سال صادر شده و یکی از همکاران در میان نشریات و رسانه های تخصصی را به عنوان مشاور برگزیده است.

این حکم حتی اگر سمبولیک بوده و منشا هیچ اثری نباشد، بدیع و بی سابقه است و می تواند یک نوآوری شجاعانه توسط سرپرست جدید مرکز روابط عمومی وزارت جهاد کشاورزی به شمار رود تا مگر الگویی شود برای سایر بخش های این وزارتخانۀ عریض و طویل و از این خلاقیت اجرایی تاسی کنند.

به واقع صدور این حکم می تواند تعاملی دو سویه، مثبت و سازنده میان بخش دولتی و خصوصی در قالب شاخص مشارکت جویی و به عنوان یکی از موارد حکمرانی خوب به شمار آید، اما دریغ از پَر تیرهای زهرآگین رقابت های ناسالم، حسادت، بخل و تنگ نظری که: چرا «محمدرضا جمشیدی» که تازه وارد کشاورزی کشور شده و عمدتا در عرصه صنایع غذایی فعالیت می کند حکم مشاور بگیرد و من، یا فلانی و بهمانی که سابقه طولانی تری در کشاورزی یا فعالیت اطلاع رسانی در این زمینه داریم مشاور نباشیم؟ و البته حرفها و تشبثات دیگری که ذکر آنها در قاعده این نوشتار نمی گنجد!

اینان داستان غم انگیز تخریب خودی توسط خودی را بی محابا پی می گیرند تا بتوانند مدیر تازه وارد روابط عمومی وزارت جهاد کشاورزی - که هر چند آشنا به امور خبری و روابط عمومی است و جایگاه و نفوذ خوبی در دولت دارد، اما با کشاورزی و ترکیب تشکیلات و موضوعات چند وجهی زنجیره وار و پیچیده آن ناآشناست را - به تردید و دوگانگی افکنده و ذهنش را خراب کنند که صدور این حکم اشتباه بوده و باید پس گرفته شود، در حالیکه جمشیدی نویسنده ای توانا، شخصیتی عادل و همه جانبه نگر و کوشنده ای خستگی ناپذیر در عرصه اطلاع رسانی و فرهنگ سازی بخش کشاورزی و صنایع غذایی است.

کسانی این فضا را ایجاد می کنند که می دانند این مدیر جدید روابط عمومی با توجه به نگرش حاکم بر مدیران ارشد تصمیم گیر وزارتخانه، قادر به انجام کاری جدی برای مجلات، نشریات و رسانه های برخط دارای مجوز رسمی که به جایگاه تاثیرگذاری رسیده اند نیست، طرح و برنامه ای برای استفاده از 600 سال تجربه مدیران و دبیران مجلات تخصصی و پایگاه های خبری مربوط ارائه نداده و اصولا شناختی همه جانبه از وزن و اعتبار و میزان تاثیرگذاری هر کدام در عرصه کشاورزی کشور ندارد؛ لذا وجود فردی مانند جمشیدی در کنارش از سوی بخش خصوصی مطبوعات ضروری است.

پیش بینی می شود این مدیر تازه وارد هم در همان مسیر اتکا به رسانه های عمومی جناحی سیاسی و خبری قرار گیرد و به خاطر کمبود منابع اعتباری، فعالیت خود را به روش گذشته محدود به ارسال پیامک کند، حال آنکه کشاورزی، بیش از خبر، تبلیغ عملکرد و طرح چند جملۀ جزوه ای و آکادمیک که در تمامی کتاب های مرتبط با رسانه ها و افکار عمومی وجود دارد، نیازمند فرهنگ سازی و تحلیل وضعیت امنیت غذایی و چگونگی تحقق آن در شرایط دشوار کنونی است و در نهایت، آنچه مخالفانِ حکم مشاوره مطرح می کنند به واقع دعوا بر سر هیچ است که با شأن و شخصیت جامعۀ کهن سابقه رسانه های کشاورزی هیچگونه همخوانی ندارد.

خوب است بگویم 95 تا 97 درصد سرمایه گذاری و فعالیت تولیدی در بخش کشاورزی متعلق به کشاورزان است اما در عرصه اطلاع رسانی، حدودا 95 درصد اطلاع رسانی از سوی روابط عمومی ها به عملکردها، اخبار تبلیغاتی و بعضا غیر دقیقِ دولت ها اختصاص می یابد و طی سالیان متمادی گذشته، هیچ تعریفی از جایگاه و نقش دوران ساز مجلات، نشریات و رسانه های تخصصی بخش کشاورزی که بعضا می توانند سخنگوی کشاورزان و شخصیت های شاخص بخش خصوصی کشاورزی یا تشکل های مستقل آنان باشند، در ساختار یک سویه نگر وزارتخانه وجود نداشته و ندارد.

با این تفاسیر به نظر می رسد با راه اندازی شبکه رویش نیز، بودجه و اعتباراتی که شایسته است به تریبونی برای انعکاس تنگناهای کشاورزی و کشاورزان کشور اختصاص یابد، به عرصه ای برای تبلیغات مبالغه آمیز عملکرد دولت بدل گردد و لذا امید و چشم انداز روشنی از این رهگذر برای ایجاد تحول در اطلاع رسانی وزارتخانه طی یک سال باقیمانده از دولت یازدهم متصور نیست، بلکه بیشتر پیمودن مسیری تکراری است که باید گفت دوران موقت گذار تلقی می شود.

کشاورزی آینده جهان (کاج)

منصور انصاری

 

 

 

  

 

 

33561927783576807403

  

تمامی حقوق مادی معنوی سایت محفوظ است .