شنبه, ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

کو گوش شنوا!

این روزها بسیاری از مردم کوچه و بازار، روشنفکران، مدیران شرکت ها و فعالان و بازرگانی کوچک و بزرگ حتی روزنامه نگاران و تعداد قابل توجهی از مدیران ارشد یا میانی و پایین دولتی در مقابل طرح مفاهیم نو و دیدگاه های متفاوت و مطالب انتقادی و بعضا راهگشا و هشدار دهنده به مسئولان دولتی بالا دست در عرصه های مختلف دولت ، حاکمیت یا مجلس با یک جمله کوتاه آن چه نوشته و تحلیل شده را گرچه تایید ضمنی می کنند ولی در موضع استیصال و ناامیدی چنین بیان می‌کنند "چه فایده! کو گوش شنوا؟" این طور فرض می کنند که همان ها که غالبا وضع موجود را به وجود آورده‌اند گوش نمی دهند و اگر هم بدهند سکوت می کنند و هیچ تاثیر در تصمیمات آن ها ندارد و به تغییر و تحولی یا بهبودی در وضع موجود منجر نمی شود.

 

کشاورزی آینده جهان (کاج)، این افراد با بیان این جمله بر آنند تا از حرص و نگرانی خود بکاهند و شاید به خلاصی از خود دست یابند شاید هم نوعی رفع مسئولیت فردی و اجتماعی است تا آن جا که به رغم قبول مفاهیمی که گفته شده یا نقدی که صورت گرفته به باز نشر آن نمی پردازند و با خود می‌گویند مگر فایده ای هم دارد! باید گفت بله سودمند است و این طور نیست که شما می گویید؛ حتی اگر یک گوش شنوا در میان کسانی که در راس تصمیم گیری و تصمیم سازی هستند نباشد، باید گفت تجارب تاریخی بسیار نشان داده است نوشتن، انتشار دادن و گفتن، انتقاد کردن، راه نشان دادن، تعامل کردن و تاکید بر آن ها در تمامی طول تاریخ شکل گیری جوامع انسانی و به وجود آمدن روستاهای متمرکز و بعد از آن شهرها به رغم گوش ندادن ها که همواره بوده است، فرهنگ ها و تمدن ها ساخته شده اند و تغییرات و تحولات به وجود آمده و حرکت رو به جلو تاریخ اتفاق افتاده است. یک جمله از افلاطون، ارسطو، هگل، کانت، مارکس، شومپیتر، فوکو، هابز، هابرماس، دریدا، هانا آرنت،لاکلائو، موفه، جان لاک، استورات میل، ماکیاول، نیچه، ابن سینا، غزالی، ملاصدرا، نظام الملک، مولوی، حافظ و صدها فیلسوف و نویسنده و شاعر و نظریه پرداز که در زمان خودشان به ندرت شنیده می شد. پس از قرن ها این جملات در پایین ترین و بالاترین سطوح میان مردم به سادگی از زبان ها و گفتارها جاری و در نوشتارها مورد تاکید قرار می گیرند. زیرا وارد فرهنگ شده و منشاء اثر هستند. با این که آن چه در سطوح رزونامه نگاری گفته می شود با اندیشه های ناب فلاسفه قابل قیاس نیستند ولی باید باور داشت در یک فرایند مستمر و مداوم موجب تحولات تدریجی و بطئی می شوند. اگر جز این بود نمی بایست هیچ تغییری رخ دهد و هیچ فرهنگی عوض شود. جامعه ای دگرگون شود و در نهایت انقلابی صورت گیرد، نظریه‌ها، گفته ها و اندیشه ها در هر سطحی در فراخنای تاریخ تاثیر می گذارند. این که در حال حاضر فکر کنیم کسی نیست گوش دهد که روزنامه نگاران، نویسندگان، شعرا، اساتید دانشگاه نظریه پردازان و حتی مردم در صنوف مختلف چه می گویند و چه می خواهند دلیل عدم تاثیرگذاری نیست که با ناامیدی فکر کنیم چون که "گوش شنوایی" وجود ندارد نباید گفت یا نوشت، تاریخ جوامع بشری در ابعاد ملی و جهانی با همین نوشتن ها و گفتن ها تا به این جا رسیده است زیرا شکل گیری جوامع حاصل جمع جبری نظرات و دیدگاه هاست که غالبا در یک فرایند بسیار پیچیده و غامض سمت کلی فرهنگ و تمدن و باورهای مردم در وجه غالب را شکل می دهد و تثبیت می کند.

قرار نیست "صداها" تمام و کمال توسط کسانی که در قدرت هستند شنیده شود، اگر چه شنیدن آن ها بی تاثیر نیست اما شنواترین گوش ها، همانا فرهنگ عمومی جامعه و نظام تاثیر گذار افکار عمومی است که حتما شنیده می شود و منشاء تغییر بوده و خواهد بود. این نوشتن ها و "صداها" در فرایند زمان منسجم می شوند و به صورت عمل و اقدام نمود می یابند و جامعه یک پارچه شده را به سوی آن چه که حق، عدالت و انصاف است رهنمون می سازند، بهتر است نگوییم چه فایده مگر گوش شنوایی هست؟ "به آن است"، که امیدوار باشیم اگر مسئولان نشنوند حتما تاریخ و فرهنگ عمومی می شنوند و منشاء اثر خواهند بود.

کشاورزی آینده جهان (کاج)

منصور انصاری 3/3/99

 

 

 

  

 

 

33561927783576807403

  

تمامی حقوق مادی معنوی سایت محفوظ است .